این پست ثابت است و پست های جدید زیر این پست قرار می گیرند.....
کپی کردن از متون وب سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد
*****************************************
کپی کردن از متون وب سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد
*****************************************
محمد رسول .... هنوز در خاطرم نبودنت نمی گنجد..............
به رفتنت می اندیشم به رفتنی که دلم را شکست و قلم را برای همیشه مهمان غم و اندوه نمود به پرواز می اندیشم ....به پرواز بی صدا و خاموشت ۰۰۰چه سبک بال و آرام پر گشودی محمد رسول
.چگونه دلتنگی های ما را ندیده گرفتی ؟؟؟
بگو در کدامین بهار به انتظار آمدنت بنشینم که رفتنت ........
و ای محمدم (غنچه ی زیبایم ) هنوز هم رفتنت را باور نکرده ایم
دلنوشته ایی به یاد کربلایی محمد رسول داداش عزیزم لطفا تا آخرمتن را بخوانید..........لطفا!!!
محمد رسول داغ فراقت تنها برای خانواده و دوستان سخت نیست بلکه برای مردم ماسال سخت و دردناکه.رفیق یادته گفتی: جنگ بشه باهم بریم جنگ دادا!!!گفتی کنار هم شهید شیم....رفیق با وضو رفتی ولی چرا تنها!!!..........قرار نبود با هم بریم؟.....محمد رسول درسته پاکی بودی و بهشتی... راستی شب رحلت حضرت زینب خوابتا دیدم....تو ضریح امام حسین(ع)....کناره شش گوشه...جمعیتی نشسته بود دور قبر امام حسین(ع)..........محمد رسول بخدا تو شال سیاه گذاشته بودی مداح بودی..میشنوی داداش؟ مداح بودی حسین حسین میگفتی...راستی شرمنده یادم رفته انگار تو که می دونی چون کنارش هستی..دعا من بیچاره سر سفره ارباب یادت نره........ وقتی از خواب بیدار شدم، خوشحال بودم...گفته بودی: محسن دوست دارم امثال زیارت عاشورا تو هیات بخونم..........محمد رسول قرار گذاشته بودیم اربعین سال آینده پیاده با هم کربلا بریم می گفتی کربلا فقط اربعین....اسم بچه ها رو گفتی که بهشون بگیم با ما کربلا بیان ، داداش.....محمد صادق و سید تقی و سید مجتبی....حالا چطور کربلا بریم؟.....راستی پیشانی بند زرد رنگ یا ثارلله که تو مسیر نجف به کربلا بسته بودی یادته اخویی....تو سجاده ام گذاشته بودم....همون لحظه که رسیدی یه پارچه زرد رنگ بهم دادی...گفتم: چی توشه رسول؟ ....گفتی: انگشترت،کنار ضریح حضرت عباس(ع) که تبرک کردم تو پیشانی بندم بستم تا همون جور متبرک بمونه تا به دستت برسونم......گفتم پیشانی بند رو کی بهت بدم؟.....گفتی فعلا تو سجاده پیشت بمونه تا اربعین سال بعد ایشالله........
لطفا به ادامه مطلب و یا وب سایت آزاد اندیشی (محسن سعدی) مراجعه کرده و متن را تا آخر بخوانید...........لطفاسلام ..................................
دلم برات تنگ شده محمدرسول، تو نیستی و گریه برامون شده یه عادت ،
دلم برات تنگ شده خیلی زیاد.....خیلی زیاد محمد رسول
وقتی با بچه ها یه گوشه میشینیم جای خالیت رو حس میکنیم... گریه تمام وجود مون رو پر میکنه . اما بعد چن لحظه ،خاطراتی که از تو داریم یادمون میاد و به روزهای خوشی که کنار هم داشتیم فکر میکینم
یادت میاد کلاس اول راهنمایی از میله بارفیکس مدرسه افتادی دست شکست، من بهت خندیدم و تو زدی زیر گوشم و شلوارمو پاره کردی .....مدیر این صحنه رو مدیر دید و فکر کرد من تو رو از میله بارفیکس پرت کردم به طرف پایین ،مدیر ما رو صدا کرد.رو سرمون داد زد .رفتیم دفتر و تعهد دادیم تاگذاشت بریم سر کلاس
محمدرسول بازم کار هر روز ما شده سر زدن به تو ....اما فرقش میدونی با قبل چیه ...!!! قبلا می اومدیم مغازه پیشت می نشستیم و اما حالا نزدیک به چهل روز میشه که با بچه ها میام سر مزارت
محمد رسول تو چه میفهمی ازروزگارم
از دل تنگیم .......
گاهی به خدا التماس میکنم
خوابت را ببینم میفهمی..
فقط خوابت را..
خوبی داداش گلم ......راستی چه خبر محمد رسول
هنوز باورش برایمان سخته که چهل روز است که درمیان مان نیستی ...هر کاری که انجام میدهیم یا هر جایی که با بچه ها می رویم فک میکنیم تو هم همراه ما هستی
راستی وقتی ورود به مسجد جامع میکنیم ناخوداگاه به گوشه مسجد خیره میشویم همانجایی که همیشه در انجا نماز می خواندی ُ قرآن می خواندی و با خدا راز و نیاز می کردی
محمد رسول یادت هست اردوه راهیان نور مادر شهید صیاد شیرازی برایمان آرزوی عاقیت به خیری و شهادت کرد و تو عروسکی را که برای خواهر زاده ات خریده بودی به مادر شهید هدیه کردی تا به نوه اش بدهد
محمد رسول مگه با بچه های هیئت قرار نزاشته بودیم که امسال اربعین پایه پیاده راهی کربلا شویم .. باشه بازم این دفعه تنهایی رفتی کربلا .....
داداش گلم دلمون از دوریت گرفته ..فقط این یه دعا رو برایت میکنیم که با امام حسین (ع) و شهدا مشهور بشی
حضرت آیتالله خامنهای قیام تاریخی ۱۵ خرداد سال ۴۲ را، مقطع بسیار مهمی در تاریخ ایران خواندند و افزودند: بعد از بازداشت حضرت امام(ره) که پس از سخنرانی ایشان در ۱۳ خرداد ۴۲ روی داد، در ۱۵ خرداد موج عظیمی از حرکت مردمی در تهران، قم و چند شهر دیگر براه افتاد که پیوند مستحکم مردم با روحانیت و مرجعیت را به رخ حکومت طاغوت کشید.
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه پیوند مردم با روحانیت ضامن پیشرفت، اوجگیری و در نهایت پیروزی نهضت بود، فرمودند: هنگامی که مردم وارد میدان میشوند و احساسات و اندیشه آنها پشتوانه یک نهضت قرار میگیرد، آن حرکت، ظرفیت ادامه یافتن و پیروز شدن را بدست میآورد.